انواع خطاهای شناختی کسب و کار
- تفکر همه یا هیچ: به جای اینکه یک موقعیت را به صورت پیوسته ببینید، آن را به شکل دو قطب متضاد میبینید. مثلا اگر من موفق نشوم کاملا شکست خورده هستم.
- فاجعه سازی: شما آینده را به صورت منفی پیشبینی میکنید بدون اینکه سایر پیامدهای محتملتر را در نظر بگیرید. مثال: من خیلی آشفته خواهم شد. قادر به انجام هیچ کاری نخواهم بود.
- بی اعتبار کردن یا دست کم گرفتن جنبههای مثبت: شما به طور غیر منطقی به کسب و کار خودتان میگویید که تجارب و رفتارهای مثبتتان به حساب نمیآیند. مثال: من پروژه را خوب انجام دادم اما کسب و کارهای آنلاین این بدان معنا نیست که با کفایت هستم، من فقط شانس آوردم.
- استدلال هیجانی: شما فکر میکنید چیزی درست است، چون قویا آن را کسب و کار خانگی حس میکنید و یا از شواهد مخالف چشم پوشی میکنید. یا آنها را بی اهمیت میشمرید. مثال: می دانم خیلی از وظایف کاریام را درست انجام میدهم، کلینیک کسب و کار رادین اما هنوز احساس میکنم که یک شکست خورده هستم.
- برچسب زدن: شما یک برچسب کلی و ثابت به خودتان یا دیگران میزنید کسب و کار جدید ، بیآنکه در نظر بگیرید که ممکن است شواهد به طور منطقیتر دلالت بر یک نتیجه کمتر فاجعه بار بکنند. مثال: من یک بازنده هستم. او آدم خوبی نیست.
- ذهن خوانی: شما باور دارید از فکر بقیه خبر دارید، بیآنکه سایر احتمالات راادامه مطلب را در کلینیک کسب و کار مطالعه کنید در نظر بگیرید. مثال: او فکر میکند که من ابتداییترین چیزها را هم در مورد این پروژه نمیدانم.
- تعمیم بیش از حد : شما یک نتیجه کلی و قطعیمنفی میگیرید که فراتر از موقعیتهای فعلی تعمیم مییابد. مثال: چون در قرار ملاقات احساس راحتی نمی0إکردم پس شرایط لازم برای دوست پیدا کردن را ندارم.
- شخصی سازی: شما اعتقاد دارید که بقیه به خاطر دل خوری از شما رفتار منفی دارند بدون اینکه علل محتمل تر را در نظر بگیرید. مثال : تعمیر کار با من سرسنگین است پس حتما من کاری بدی انجام داده ام.
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free